یک لپ‌تاپ برای هر کودک نمی‌تواند شکاف دیجیتال را پر کند

این روایت‌های فردگرایانه همواره بر حمایت اجتماعی که همیشه جزء مهم، هرچند ناشناخته، یادگیری بوده، هموار می‌شوند. در حالت ایده آل، این شامل یک محیط خانه با ثبات بدون مسکن یا ناامنی غذایی است. جامعه ای امن با زیرساخت های خوب؛ و معلمان دلسوز، ماهر و با منابع خوب. زمانی که کووید-19 مدارس سراسر جهان را در سال 2020 و در بسیاری از مناطق تا سال 2021 تعطیل کرد، کاری که مدارس و معلمان برای دانش‌آموزان انجام می‌دادند ناگهان به دست والدین و مراقبان افتاد و مشخص شد که داشتن یک لپ‌تاپ و اینترنت کار تنها یکی از آنهاست. قدم به سوی یادگیری به ویژه جوانترین دانش آموزان به نظارت و حمایت تمام وقت نیاز داشتند تا امیدی به شرکت در کلاس های از راه دور داشته باشند. والدینی که غالباً شغل خود را نیز دستکاری می کردند، برای ارائه این حمایت تلاش کردند. نتایج واضح بود. میلیون‌ها والدین (به‌ویژه مادران) به دلیل عدم مراقبت از کودک، کار را ترک کردند. کودکان کم‌درآمد، بدون مزایای مدارس خصوصی، معلم‌های خصوصی، و «محل‌های یادگیری»، به سرعت ماه‌ها از همسالان ممتاز خود عقب افتادند. میزان افسردگی کودکان و اقدام به خودکشی افزایش یافت. استرس ناشی از بیماری همه گیر، و نابرابری های اجتماعی موجود که بر آن تاکید داشت، به وضوح بر دانشجویان تأثیر گذاشت – لپ تاپ یا نه.

برای درک اهمیت حمایت اجتماعی، می‌توانیم نگاهی بیندازیم که دانش‌آموزان در اوقات فراغت خود با لپ‌تاپ‌های خود چه می‌کنند. در پروژه OLPC پاراگوئه Educa، که در آن دو سوم دانش‌آموزان از لپ‌تاپ‌های خود استفاده نمی‌کردند، حتی زمانی که از لپ‌تاپ‌هایشان بسیار پشتیبانی می‌شد، کسانی که این کار را می‌کردند بیشتر به مصرف رسانه‌ها علاقه داشتند – حتی زمانی که OLPC لپ‌تاپ‌ها را برای سخت‌تر کردن این نوع استفاده‌ها طراحی کرد. پروژه‌های دیگر، از جمله عرضه آی‌پد LA Unified، نتایج مشابهی را شاهد بوده‌اند. از یک طرف، شگفت‌انگیز است که بچه‌ها توانستند لپ‌تاپ‌ها را متناسب با علایق موجود خود بسازند: با راهنمایی، این نوع استفاده‌ها می‌تواند به تجربیات یادگیری معنادار منجر شود. از سوی دیگر، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد وقتی برنامه‌های لپ‌تاپ به خوبی پشتیبانی نمی‌شوند، کودکان محروم می‌توانند حتی بیشتر عقب بمانند زیرا رایانه بیشتر به یک ابزار یادگیری تبدیل می‌شود.

تمرکز منحصر به فرد بر دسترسی این حس را ایجاد می کند که اگر کودکان در حالی که ظاهراً همه ابزارهای مورد نیاز برای موفقیت را در اختیار دارند در یادگیری شکست می خورند، تقصیر هیچ کس جز خود آنها نیست.

نیروهای خارجی می توانند این مشکل را تشدید کنند: به عنوان مثال، در پروژه های OLPC در آمریکای لاتین، شرکت های چند ملیتی مانند نیکلودئون و نستله مشتاق بودند تا در لپ تاپ های جدید خود برای کودکان تبلیغ کنند. امروزه پلتفرم‌های فناوری آموزشی و ابزارهای نظارت خودکار رایج هستند. در حالی که تجاوز شرکت‌ها به مدارس چیز جدیدی نیست، نظارت و تبلیغات هدفمند بر روی دستگاه‌هایی که برای یادگیری طراحی شده‌اند عمیقاً نگران‌کننده است.

ساریکی از ناحیه یکپارچه مدرسه اوکلند می‌گوید سخت‌افزار «یکی از بخش‌های حیاتی دستیابی به برابری آموزشی» است و OaklandUndivided همچنین شامل «پشتیبانی فناوری پاسخگوی فرهنگی، سرمایه‌گذاری در برنامه‌ریزی برای پهنای باند شهری» و مشارکت با معلمان منطقه است. اما اجتناب از پیام‌هایی که بر سخت‌افزار تأکید دارند، دشوار است. برای مثال، در ماه مه 2020، علی مدینه، مدیر اجرایی صندوق آموزش عمومی اوکلند که بودجه کمپین #OaklandUndivided را مدیریت می‌کند، اظهار داشت که «داشتن رایانه و دسترسی به اینترنت به فرزندان ما برای پیشرفت تحصیلی در طول این بیماری همه‌گیر و فراتر از آن توانمند می‌شود و اقتصاد را تقویت می‌کند. و پیامدهای سلامتی برای خانواده هایشان.»

در همین راستا، نگروپونته در سال 2012 در بوستون ریویو نوشت که «داشتن یک لپ‌تاپ متصل به از بین بردن فقر از طریق آموزش کمک می‌کند… از نظر OLPC، کودکان فقط هدف آموزش نیستند، بلکه عامل تغییر هستند». چنین اظهاراتی نقش مهمی که نهادهای مختلف – همسالان، خانواده ها، مدارس، جوامع و غیره – در شکل دادن به یادگیری و هویت کودک بازی می کنند، نادیده می گیرد. مهم‌تر از همه، این چارچوب‌بندی فردگرایانه نشان می‌دهد که اگر تغییر محقق نشد، تقصیر مدارس یا شرایط اقتصادی یا ساختارهای اجتماعی یا سیاست‌ها یا زیرساخت‌های ملی نیست. تمرکز منحصر به فرد بر دسترسی این حس را ایجاد می کند که اگر کودکان در حالی که ظاهراً همه ابزارهای مورد نیاز برای موفقیت را دارند در یادگیری شکست می خورند، تقصیر هیچ کس جز خود آنها نیست.

اسب تروا

در روزهای اولیه OLPC، نگروپونته اغلب این پروژه را به عنوان یک اسب تروا توصیف می کرد که به کودکان فرصت هایی می داد تا مستقل از نهادهای اطراف خود به متفکران آزاد تبدیل شوند. در سال 2011، حتی با وجود شواهد فزاینده مبنی بر اینکه OLPC در ماموریت خود شکست می‌خورد، او ادعا کرد که کودکان می‌توانند با رایانه‌های تبلتی که به معنای واقعی کلمه از هلیکوپتر رها شده‌اند، خواندن و کدنویسی را آموزش دهند. در اینجا، مانند پوشش مطبوعاتی #OaklandUndivided، تمرکز به وضوح بر روی ارائه ماشین‌ها بود، با این مفهوم که بقیه – یادگیری، موفقیت، تحول – دنبال خواهند شد.

اما همانطور که اپیزود اسب تروا برای تروی پایان خوبی نداشت، لپ‌تاپ‌های OLPC منابع بالقوه را از اصلاحاتی منحرف کردند که می‌توانست تأثیر بیشتری داشته باشد (حتی آنهایی که به عنوان ابتدایی معرفی حمام‌های کاری و دستمزد زندگی هستند)، و در نهایت افسانه‌ها را در مورد آنچه برای بسته شدن نیاز است تقویت کردند. شکاف دیجیتال و این برای به صورت حضوری دستورالعمل تحصیل از راه دور که در سال 2020 در سراسر جهان به آن نیاز داشت، تمام مشکلاتی را که OLPC با آن مواجه بود ترکیب کرد و به طرز دردناکی روشن کرد که بستن این شکاف به چیزی بیش از لپ‌تاپ و اتصالات اینترنتی نیاز دارد. آنچه واقعاً مورد نیاز است همان شبکه ایمنی اجتماعی قوی است که برای غلبه بر بسیاری از انواع دیگر نابرابری ها بسیار مهم است.

مورگان ایمز نویسنده ماشین کاریزما: زندگی، مرگ و میراث یک لپ‌تاپ برای هر کودک. او استادیار عمل در دانشکده اطلاعات در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی است.