چگونه علم بزرگی نتوانست اسرار مغز انسان را فاش کند

او معتقد بود که حتی اگر بتوان همه خوشه های عصبی را به طور همزمان ثبت کرد ، مغز جداگانه وجود ندارد: برای اتصال صحیح نقاط ، باید همزمان محرکهای خارجی که مغز در معرض آنها قرار دارد را ثبت کنید. ، و همچنین رفتار ارگانیسم. و او استدلال کرد که ما باید مغز را در سطح کلان بشناسیم قبل از اینکه بخواهیم رمز گشایی نورون های فردی را رمزگشایی کنیم.

دیگران نگرانی هایی در مورد تأثیر کنترل متمرکز بر این زمینه ها داشتند. کورنلیا بارگمان ، عصب شناس در دانشگاه راکفلر ، نگران بود که تحقیقاتی که توسط محققان جداگانه هدایت می شود را متوقف کند. (بارگمن به زودی برای رهبری مشترک گروه کاری BRAIN Initiative انتخاب شد.)

یک نظریه واحد و مورد توافق در مورد نحوه عملکرد مغز وجود ندارد و همه در این زمینه موافق نیستند که ساختن مغز شبیه سازی شده بهترین راه برای مطالعه آن است.

در حالی که ابتکار ایالات متحده از دانشمندان برای راهنمایی جهت آن کمک می گرفت ، پروژه اتحادیه اروپا از بالا به پایین و مارکرام در رأس آن بود. اما همانطور که نوح هاتون در فیلم 2020 خود ثبت کرده است در سیلیکو، برنامه های بزرگ مارکرام به زودی باز شد. به عنوان دانشجوی کارشناسی علوم اعصاب ، هاتون وظیفه داشت مقالات مارکرام را بخواند و تحت تأثیر پیشنهاد او برای شبیه سازی مغز انسان قرار گرفت. وقتی شروع به ساختن فیلم های مستند کرد ، تصمیم گرفت این تلاش را شرح دهد. با این حال ، او به زودی متوجه شد که سرمایه گذاری میلیارد دلاری بیشتر با درگیری و تغییر اهداف مشخص می شود تا با پیشرفت علمی.

در سیلیکو مارکرام را به عنوان یک رهبر کاریزماتیک نشان می دهد که برای جلب بودجه برای اجرای چشم انداز خاص خود نیاز به ادعای جسورانه در مورد آینده علوم عصبی دارد. اما این پروژه از ابتدا با یک مسئله اساسی مشکل داشت: یک نظریه واحد و مورد توافق در مورد نحوه عملکرد مغز وجود ندارد و همه در این زمینه موافق نیستند که ساختن مغز شبیه سازی شده بهترین راه برای مطالعه آن است. طولی نکشید که این تفاوت ها در پروژه اتحادیه اروپا بوجود آمد.

در سال 2014 ، صدها نفر از کارشناسان در سراسر اروپا نامه ای به دلیل نگرانی در مورد نظارت ، مکانیسم های تامین مالی و شفافیت در پروژه مغز انسان نوشتند. دانشمندان معتقد بودند که هدف مارکرام زودرس و بسیار محدود بوده و کمک مالی به محققانی که به دنبال روش های دیگر برای مطالعه مغز بودند را حذف می کند.

“آنچه من را تحت تاثیر قرار داد این بود که اگر او موفق بود و آن را روشن کرد و مغز شبیه سازی شده کار کرد ، چه چیزی آموخته اید؟” تری ساینوفسکی ، عصب شناس محاسباتی در موسسه سالک که در کمیته مشورتی ابتکار BRAIN فعالیت می کرد ، به من گفت. “شبیه سازی به اندازه مغز پیچیده است.”

هیئت مدیره پروژه مغز انسان در اوایل سال 2015 به تغییر سازمان و رهبری رای داد و یک هیئت مدیره 22 نفره را جایگزین کمیته اجرایی سه نفره به رهبری مارکرام کرد. کریستوف ابل ، کارآفرین سوئیسی با سابقه دیپلماسی علمی ، به عنوان مدیر اجرایی منصوب شد. او می گوید: “وقتی کار را به دست گرفتم ، پروژه در نقطه بحرانی بود.” مردم آشکارا در فکر این بودند که آیا این پروژه به پیش می رود یا خیر. “

اما چند سال بعد ، او نیز پس از “اختلاف راهبردی” با موسسه میزبان پروژه بیرون رفت. این پروژه اکنون بر ارائه یک زیرساخت تحقیقاتی محاسباتی جدید برای کمک به دانشمندان عصب شناسی برای ذخیره ، پردازش و تجزیه و تحلیل حجم زیادی از داده ها متمرکز شده است – جمع آوری داده های غیر سیستماتیک در این زمینه مسئله ای بوده است و توسعه اطلس های مغزی سه بعدی و نرم افزاری برای ایجاد شبیه سازی.

در همین حال ، طرح BRAIN آمریکا تغییرات خاص خود را انجام داد. در اوایل سال 2014 ، در پاسخ به نگرانی های دانشمندان و پذیرفتن محدودیت های ممکن ، این امر به چیزی واقع گرایانه تبدیل شد و بر توسعه فناوری هایی برای کاوش در مغز متمرکز شد.

روز جدید

این تغییرات سرانجام شروع به تولید نتایج کردند – حتی اگر آنهایی نباشند که بنیانگذاران هر یک از پروژه های بزرگ مغز در ابتدا پیش بینی کرده بودند.

سال گذشته ، پروژه مغز انسان یک نقشه دیجیتالی سه بعدی منتشر کرد که جنبه های مختلف سازماندهی مغز انسان را در سطح میلی متر و میکرومتر ترکیب می کند. این در اصل یک Google Earth برای مغز است.