ویزا، جگوار نتایج بازاریابی تجربی قابل اندازه گیری را نشان می دهد

از تماشای سوپربول و آدرنالین فینال جام جهانی گرفته تا شادی لحظه‌ای گلستونبری یا کنسرت نجومی تراویس اسکات ایکس فورتنایت که مرزهای قرنطینه را در هم می‌شکند، تجربیات تأثیرگذار، الهام‌بخش و ماندگار هستند. برای بازاریابان و مدیران برند، تجربیات می‌توانند مشتریان را درگیر کنند و برندها را به شیوه‌هایی زنده کنند که کانال‌های ارتباطی سنتی نمی‌توانند، لحظاتی فراگیر را ارائه دهند که در حین ایجاد ارتباط با برند، سرگرم‌کننده هستند.

اما برای برخی از بازاریابان که هنوز انگشتان پای خود را در آب های بازاریابی تجربی فرو برده اند، اغلب این نگرانی است که چگونه فعالیتی را که آنها را به تعویق می اندازد اندازه گیری کنند، زیرا آنها نسبت به معیارهایی که اثربخشی تجربه را نشان می دهد محتاط هستند. همانطور که همه ما می دانیم بودجه های بازاریابی تحت فشار فزاینده ای قرار دارند و بازاریابان بیش از حد به حلقه بازخورد فوری بازاریابی دیجیتال عادت کرده اند – که درک مزایای بازاریابی تجربی را به یک کار بسیار چالش برانگیز تبدیل می کند.

برای وایت پیپر خود، سال گذشته یک نظرسنجی در میان بازاریابان ارشد – 375 بازاریاب در سراسر جهان در چهار صنعت اصلی – انجام دادیم و دریافتیم که در حالی که اکثریت از رویدادها یا نمایشگاه‌ها در کمپین‌ها استفاده کرده‌اند، 22 درصد از آنها استفاده نکرده‌اند. این یک اقلیت قابل توجه است. و 41 درصد از غیرکاربران گفتند به این دلیل است که نمی‌توانند اثربخشی آن را اندازه‌گیری کنند – فقط پشت فقدان تجربه (49٪) و بودجه کافی (42٪). این اعداد یک چرخه معیوب را نشان می‌دهند: فقدان شواهد قابل اندازه‌گیری از ROI که منجر به عدم باور (و به نوبه خود کمبود بودجه) و در نتیجه عدم آگاهی و اطمینان می‌شود. برای شکستن این چرخه، یک فرمول سه بعدی برای اندازه گیری ارزش بازاریابی تجربی ایجاد کرده ایم.

تجربه در یک زمان خاص و اغلب در یک مکان فیزیکی اتفاق می‌افتد، و این محدودیت‌ها به برخی از بازاریابان این تصور را القا می‌کند که اندازه‌گیری این بخش از آمیخته بازاریابی دشوارتر است – اما فرمول ما از داده‌هایی استفاده می‌کند که به راحتی جمع‌آوری می‌شوند، همراه با معیارهای قابل مقایسه از سایرین. کانال ها، برای ایجاد معیاری از ROI معنادار و پایدار. فرمول ساده است و از سه متغیر تشکیل شده است: عمق، رفتار و دسترسی.

عمق

اولین چیزی که باید به آن نگاه کرد عمق است و اینکه چگونه بر ارزش بلندمدت برند تاثیر می گذارد. ما می دانیم که بین زمان صرف شده با یک نام تجاری و مطلوبیت نسبت به آن برند همبستگی وجود دارد – تجربیات در مقایسه با تبلیغات فوق العاده یا رسانه های اجتماعی به زمان ماندگاری بسیار بیشتری دست می یابند. بنابراین تنها چیزی که نیاز دارد یک معیار استاندارد از دقیقه های درگیر برای بازاریابان است تا تجربیات خود را با سایر اشکال بازاریابی مقایسه کنند. سپس، امتیاز خالص پروموتر می‌تواند برای اندازه‌گیری تأثیر در میان شرکت‌کنندگان، یا در واقع سایر معیارهای کیفی مانند نظرسنجی‌ها مورد استفاده قرار گیرد.