برندها معنای جدیدی در امر وجودی پیدا می کنند

از نظر تجاری بسیار مهم است: برندهایی که با چرخش درگیر نیستند، آینده بلندمدتی نخواهند داشت. این به لطف قوانین نوظهور در مورد تأثیرات زیست محیطی، مانند قرارداد سبز اروپا، مالیات بر بسته بندی پلاستیکی بریتانیا و افزایش آگاهی مصرف کننده است. اگر حق انتخاب داشته باشیم، به شرکت هایی که به شدت مخرب باقی می مانند راضی نمی شویم.

در طول حرکت ما به سمت زمین محوری، برندها و افراد به طور یکسان باید ایده های مرتبط بودن و دایره ای بودن را در سرلوحه ذهن خود نگه دارند. برای برخی از برندها، این مفاهیم ذاتاً در محصول آنها گنجانده شده است: شرکت طراحی Loop’s Living Cocoon یک تابوت ساخته شده از میسلیوم است، توده موجودات زنده در زیر قارچ ها که به عنوان واحد بازیافت طبیعت عمل می کنند و با آزاد کردن ترکیباتی که هم مواد مصنوعی و هم مواد طبیعی را تجزیه می کنند، عمل می کنند. مواد مغذی بنابراین، پیله زنده، مرگ انسان را به زندگی ارگانیک قابل دوام تبدیل می کند و مرگ را کاملاً به یک روایت دایره ای از تجدید تبدیل می کند.

سیاره ذینفع اصلی شماست

برندها باید از مشتری مداری دور شوند و در عوض خود سیاره را به عنوان سهامدار اصلی خود ببینند. این یک روند زودگذر مانند صورتی هزاره نیست. بیداری برای ایده های بزرگ یک ضرورت اجتماعی و فرهنگی است که برندها باید هم آن را تصدیق کنند و هم آن را ارتقا دهند.

برندها باید به برندهایی مانند Ikea توجه داشته باشند که متعهد به طراحی «سیاره محور» و نه «مصرف محور» و رویکرد «زمین تنها ذینفع» پاتاگونیا است که یک مایل در دریایی از نام تجاری مبهم خودنمایی می کند. ادعای پایداری برای جسارت آن است. آنچه که اقدامات آنها را بیش از همه معنادارتر می کند این است که آنها تغییر را از طریق مدل ها و شیوه های کسب و کار خود تجسم می دهند، به جای اینکه سعی کنند مسائل فاجعه بار را با کمپین های منظم یا شعارهای تند که در نهایت بی معنی می شوند، پنهان کنند.

مواجهه با حقایق سخت

برای شرکت بزرگی مانند پپسی کو یا نستله، بازنگری واقعاً تفکر خود در مورد بحران آب و هوا – و پذیرفتن ایده یک رویکرد جهانی تر به جای انسان محوری – به معنای یک تغییر عمده در تجارت است. در آن مثال‌های فرضی، به‌عنوان یک چیز، توقف ساخت و فروش محصولات آب است. بدون انجام این کار، هیچ راهی وجود ندارد که آنها بتوانند گام های مثبت واقعی رو به جلو بردارند.

برندها نباید این حرکات را به‌عنوان قرص‌هایی تلخ و ناخوشایند ببینند، بلکه به‌عنوان فرصت‌هایی برای نشان دادن این‌که چرا انجام می‌دهند و باید وجود داشته باشند. جزر و مد به سرعت در حال تغییر است، و آن برندهایی که تفکر، فرآیندها، خطوط تولید و دلایل وجودی خود را هماهنگ نمی‌کنند. رنج خواهد برد. ما در حال عاقلانه کردن هستیم، و بهتر است که اصلاً چیزی نگوییم تا اینکه نیمه‌حقیقت‌های نابه‌هنجار را بفروشیم یا فقط نکات منفی را نادیده بگیریم، به امید اینکه آنها از بین بروند.